خدایا ... خدایا کمکم کن. خدایا به پاهام قدرت بیشتری بده تا بتونم فرار کنم. خدایا کمکی بفرست... بچه ها منتظرند... خدایا خسته شدم. سر پناه و مامنی سر راهم قرار بده. خدایا به کی بگم بچه ها گرسنه اند؟ به کی بگم که معنای حرفهامو بدونه؟
...
ـ آقا ... پناهم بدید. آقا ... شما به این صیاد بگید که فقط کمی فرصت بده تا پیش بچه های گرسنه ام برم. زود بر میگردم.
...
از این بیشتر بلد نیستم داستان ضمانت امام مهربان رو با انشا ی نارسای خودم بنویسم. سخته. چطوری بگم؟ چطوری صحنه هایی که رخ داده رو با کلمات نشون بدم؟
جایی خوندم که این ماجرا حوالی دشت سمنان رخ داده. زمانی که حضرت مسیر مدینه تا مرو رو طی میکردند.
با هم نوشته ای مرتبط از دکتر احمد مهدوی دامغانی در شبکه امام رضا (ع) بخونیم؟
" صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی میکند و آهو شکارچی را مسافت معتنابهی به دنبال خود میدواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که اتفاقاً در آن حوالی تشریففرما بوده است، میاندازد. صیاد که میرود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا علیه السلام مواجه میشود. ولی چون آهو را صید و حق شرعی خود میداند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاری میکند. امام حاضر میشود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمیپذیرد و به عرض میرساند: الا و بالله، من همین آهو را که حق خودم است، میخواهم و لاغیر ... و آن وقت آهو به زبان میآید و سخن گفتن آغاز میکند و به عرض امام میرساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنهاند و چشم بهراهاند که بروم و شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم...
حضرت رضا علیه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی میفرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار میدهد. آهو میرود و بهسرعت باز میگردد و خود را تسلیم شکارچی میکند. شکارچی که این وفای به عهد را میبیند، منقلب میگردد و آن گاه متوجه میشود که گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه است. بدیهی است فوراً آهو را آزاد میکند و خود را به دست و پای حضرت میاندازد و عذر میخواهد و پوزش میطلبد. حضرت نیز مبلغ معتنابهی به او مرحمت میفرماید و بهعلاوه، تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش میکند و صیاد را خوشدل روانه میسازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت میداند اجازه مرخصی میطلبد و به سراغ لانه و بچگان خود میدود... "
عالم و آدم و حیوان، به عزیزترین و رئوف ترین رئوفها پناه می برند. این بار که به حرم مقدس رضوی مشرف شدیم یه کمی دقیق تر نگاه کنیم. همه دست به دامانش هستند. از پرنده ها که با خیال راحت گوشه و کنار حرم پرواز میکنند و جاشون امنه گرفته تا آدمهایی که به نگاه مهربان حضرت دل بستند. کیه که لبخند حضرت و دست با سخاوت و مقدسش رو احساس نکنه؟
خدایا برای آفرینش و خلق این مهربان ازت ممنونیم. دل مهربانش رو از ما راضی نگه دار. آمین.
۱- آخرین گزارش اخبار ساعت ۱۹ دیشب میدونید چی بود؟
یه گزارش تصویری از عبور یه گله گوسفند و بز از عرض یه خیابون پهن در کرمان. همه شون منظم و مرتب و فهمیده، از پله های یه پل عابر پیاده بالا رفتند و از روی پل رفتند و رسیدند به اون سر پل و بعد هم با احتیاط یکی یکی از پله ها اومدند پایین! صدای تاپ و توپ راه رفتنشون روی پل فلزی پیچیده بود!
جاااااااان ... خیلی ماه بودند. الهی بگردم ... مراقب جان بی دفاع خودشون هستند بی خبر از اینکه عمرشون کوتاهه.
۲- یه پناهگاه برای گربه های بی خانمان سمت هشتگرد تاسیس شده. خودم هنوز نرفتم ببینم. فقط وصفش رو شنیدم و زحماتی که اعضای کانون دوست داران حیوانات برای نجات این زبون بسته ها تقبل کردند.
ازم خواستند به هرکس که آمادگی کمک نقدی ماهیانه (حتی اگه شده ۱۰۰۰ ریال) و غیر نقدی (مثل پتوی کهنه) داره خبر بدم. اگه کسی دوست داره کمکی کنه لطفا همینجا توی قسمت نظردهی، لطف کنه و بگه.
شماره تلفن و نشانی این کانون رو هم دارم.
خدا خیرتون بده. انشالله اجرتون با حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)، بهترین حامی حیوانات.
خواب بودم یا بیدار؟ به هر طرف رو میکردم این تصویر رو می دیدم :
بی اراده می گفتم:
یا قمر بنی هاشم ...
صبحم با نام عزیزش شروع شد. چه بهتر!
وسط اون همه کار، تو اوج شلوغی و فشار کار و اضطراب، دهها بار یاد اونی می افته که خیلی شبیه خودشه. تا حالا هیچکس رو اینقدر شبیه خودش - شبیه خود خودش - ندیده بود.
هم لبخند میزنه و هم چشمهاش پر از اشک میشه.
هم شادی بخشه و هم غم انگیز. مخلوطی از غم و شادی. درست طعم زهر شیرین. این طعم رو چشیده. روزی صد بار. با هر یادآوری و با هر لبخند و اشک، زهر شیرین رو می چشه.
You're the mirror of my soul
در ادامه ی غرغرهای دو سه روز قبل، اینا رو هم اضافه میکنم:
دو گروه دیگه از آدمها هم هستند که تقریبا" عصبانیم می کنند:
۱- اونها که ماه رمضون وقتی روزه می گیرند به شدت بداخلاق و بد قلق میشن. کلافگی و بیحوصلگی تا یه حد خفیفی البته طبیعیه. چون برنامه های غذایی و خواب و استراحت شخص به هم میریزه که بعد از چند روزی بدن عادت میکنه. ولی این گروهی که میگم، تمام ماه رمضون بداخلاق هستند. خدا خودش بهتر میدونه ولی حدسم اینه که احتمالا این گروه فقط گرسنگی و تشنگی و بدخوابی رو از ماه رمضون برداشت می کنند.
۲- اونها که فقط وقتی روزه می گیرند خوش اخلاق، مودب، همدل و آروم میشن. بسیار مهربان، بسیار خوش خلق و خاکی... روزی هزار بار از رفتار آروم و با محبتش جا میخوری. فکر میکنی داری خواب می بینی! آرزو میکنی کاش یا از این خواب بیدار نشی یا کاش همیشه ماه رمضون بود (که اگه بود که واویلااااااااا... گروه اول رو چطوری باید تحمل میکردیم؟؟!)
دسته ی دوم البته بیشتر از گروه اول عصبانیم می کنند.
پ.ن: برای من ماه رمضون غیر رمضون نداره. همیشه همین غرغرویی هستم که بودم! خدا به اطرافیانم رحم نموده و صبر جمیل عطا بفرماید!
سلام آلوچه جان ... این دوستتون گشت و گشت و این عکسهامونو انتخاب کرد. چطوریم؟؟!
راستیه به چپیه: پاشو تلویزیونو خاموش کن بریم بخوابیم.
چپیه به راستیه: صبر کن اخبار هم پخش بشه، بعد.
راستیه به چپیه: چراغها رو کی خاموش میکنه؟
چپیه به راستیه: چراغها رو من خاموش میکنم!
آخیشششش ... اینجا صدام چه اکوی خوبی داره! هر روز بیام همینجا تمرین!
میگن حموم تو پوست نخود سبز واسه براق شدن پوست خوبه. چه شــَــــــــــــــوَم!!!
قورباغه هایی که از مریخ اومده بودند کنار سفینه شون!
امید تیم ملی شنای مرداب فیروزه ای ... از لحظه ی تولد شنا کرده!
مامور مخفی (همون دو صفر هفت) قبل از اعزام به کارخونه ی شیر نپاستوریزه!
طرح پیشنهادی آلوچه جان برای چاپ تمبر به مناسبت هفته ی بزرگداشت مقام قورباغه ها.
خدایا، تو مارا به بدگمانی در روزیهایمان، و به آرزوی دراز در مدت عمرمان، آزمودی، تا آن جا که روزیهای تو را از روزی خوارانت طلب کردیم، و به سبب آرزوهای دراز، در عمرِ پیرانِ کهنسال طمع ورزیدیم.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را یقینی درست عطا فرما که با آن از رنج طلب بیاساییم، و اطمینانی خالص به ما ببخش که دشواریِ کارها را از ما بردارد.
آن وعدهای را که در وحی بر پیامبرت آشکارا بیان داشتهای و در پی آن در کتاب خود بدان سوگند یاد کردهای، سبب قرار ده تا دل مشغولی ما را به رزقی که خود آن را بر عهده گرفتهای، و کاری که سامان دادن آن را ضمانت کردهای، پایان دهد.
آمین یا رب العالمین
پ. ن. : خدایا پناه بر خودت.... ما رو دریاب. به همون روشی که خودت مصلحت میدونی. به حق حرمت علی ابن الحسین (ع)، آمین.