:)

خوش اخلاق :)

 

۱- آخرین گزارش اخبار ساعت ۱۹ دیشب میدونید چی بود؟

یه گزارش تصویری از عبور یه گله گوسفند و بز از عرض یه خیابون پهن در کرمان. همه شون منظم و مرتب و فهمیده، از پله های یه پل عابر پیاده بالا رفتند و از روی پل رفتند و رسیدند به اون سر پل و بعد هم با احتیاط یکی یکی از پله ها اومدند پایین! صدای تاپ و توپ راه رفتنشون روی پل فلزی پیچیده بود!

جاااااااان ... خیلی ماه بودند. الهی بگردم ... مراقب جان بی دفاع خودشون هستند بی خبر از اینکه عمرشون کوتاهه.  

۲- یه پناهگاه برای گربه های بی خانمان سمت هشتگرد تاسیس شده. خودم هنوز نرفتم ببینم. فقط وصفش رو شنیدم و زحماتی که اعضای کانون دوست داران حیوانات برای نجات این زبون بسته ها تقبل کردند.

ازم خواستند به هرکس که آمادگی کمک نقدی ماهیانه (حتی اگه شده ۱۰۰۰ ریال) و غیر نقدی (مثل پتوی کهنه) داره خبر بدم. اگه کسی دوست داره کمکی کنه لطفا همینجا توی قسمت نظردهی، لطف کنه و بگه.

شماره تلفن و نشانی این کانون رو هم دارم.

خدا خیرتون بده. انشالله اجرتون با حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)، بهترین حامی حیوانات.

رنگ رنگ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خواب بودم یا بیدار؟ به هر طرف رو میکردم این تصویر رو می دیدم :

 

 

بی اراده می گفتم:

 

یا قمر بنی هاشم ...

 

صبحم با نام عزیزش شروع شد.  چه بهتر!

 

Don't Forget To Remember me

وسط اون همه کار، تو اوج شلوغی و فشار کار و اضطراب، دهها بار یاد اونی می افته که خیلی شبیه خودشه. تا حالا هیچکس رو اینقدر شبیه خودش - شبیه خود خودش -  ندیده بود.  

هم لبخند میزنه و هم چشمهاش پر از اشک میشه.

هم شادی بخشه و هم غم انگیز. مخلوطی از غم و شادی. درست طعم زهر شیرین. این طعم رو  چشیده. روزی صد بار. با هر یادآوری و با هر لبخند و اشک، زهر شیرین رو می چشه.

 

 

 You're the mirror of my soul

اخلاق حسنه

در ادامه ی غرغرهای دو سه روز قبل، اینا رو هم اضافه میکنم:

دو گروه دیگه از آدمها هم هستند که تقریبا" عصبانیم می کنند:

۱- اونها که ماه رمضون وقتی روزه می گیرند به شدت بداخلاق و بد قلق میشن. کلافگی و بیحوصلگی تا یه حد خفیفی البته طبیعیه. چون برنامه های غذایی و خواب و استراحت شخص به هم میریزه که بعد از چند روزی بدن عادت میکنه. ولی این گروهی که میگم، تمام ماه رمضون بداخلاق هستند. خدا خودش بهتر میدونه ولی حدسم اینه که احتمالا این گروه فقط گرسنگی و تشنگی و بدخوابی رو از ماه رمضون برداشت می کنند.

۲- اونها که فقط وقتی روزه می گیرند خوش اخلاق، مودب، همدل و  آروم میشن. بسیار مهربان، بسیار خوش خلق و خاکی... روزی هزار بار از رفتار آروم و با محبتش جا میخوری. فکر میکنی داری خواب می بینی! آرزو میکنی کاش یا از این خواب بیدار نشی یا کاش همیشه ماه رمضون بود (که اگه بود که واویلااااااااا... گروه اول رو چطوری باید تحمل میکردیم؟؟!)

 

دسته ی دوم البته بیشتر از گروه اول عصبانیم می کنند.

پ.ن: برای من ماه رمضون غیر رمضون نداره. همیشه همین غرغرویی هستم که بودم! خدا به اطرافیانم رحم نموده و صبر جمیل عطا بفرماید! 

الوعده وفا...

 

سلام آلوچه جان ... این دوستتون گشت و گشت و این عکسهامونو انتخاب کرد. چطوریم؟؟!

 

 

راستیه به چپیه: پاشو تلویزیونو خاموش کن بریم بخوابیم.

چپیه به راستیه: صبر کن اخبار هم پخش بشه، بعد.

راستیه به چپیه: چراغها رو کی خاموش میکنه؟

چپیه به راستیه: چراغها رو من خاموش میکنم!

 

 

 

آخیشششش ... اینجا صدام چه اکوی خوبی داره! هر روز بیام همینجا تمرین!

 

 

 

میگن حموم تو پوست نخود سبز واسه براق شدن پوست خوبه. چه شــَــــــــــــــوَم!!!

 

 

 

قورباغه هایی که از مریخ اومده بودند کنار سفینه شون!

 

 

 

امید تیم ملی شنای مرداب فیروزه ای ... از لحظه ی تولد شنا کرده!

 

 

 

مامور مخفی (همون دو صفر هفت) قبل از اعزام به کارخونه ی شیر نپاستوریزه!

 

 

طرح پیشنهادی آلوچه جان برای چاپ تمبر به مناسبت هفته ی بزرگداشت مقام قورباغه ها.

 

سلام بر سید ساجدین(ع)

خدایا، تو مارا به بدگمانی در روزی‌هایمان، و به آرزوی دراز در مدت عمرمان، آزمودی، تا آن جا که روزی‌های تو را از روزی خوارانت طلب کردیم، و به سبب آرزوهای دراز، در عمرِ پیرانِ کهنسال طمع ورزیدیم.


پس بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را یقینی درست عطا فرما که با آن از رنج طلب بیاساییم، و اطمینانی خالص به ما ببخش که دشواریِ کارها را از ما بردارد.
آن وعده‌ای را که در وحی بر پیامبرت آشکارا بیان داشته‌ای و در پی آن در کتاب خود بدان سوگند یاد کرده‌ای، سبب قرار ده تا دل مشغولی ما را به رزقی که خود آن را بر عهده گرفته‌ای، و کاری که سامان دادن آن را ضمانت کرده‌ای، پایان دهد.

 آمین یا رب العالمین

 

 

پ. ن. : خدایا پناه بر خودت.... ما رو دریاب. به همون روشی که خودت مصلحت میدونی. به حق حرمت علی ابن الحسین (ع)، آمین.  

اخمویی محض

چیزایی که به شدت ( یه " به شدت"  میگم و یه "به شدت " میشنوید و میخونیداااا) عصبانیم می کنند:

 

1-       کار اشتباهی رو بی منظور انجام دادی و قبل از انجامش هم خیلی سعی کردی حواست رو جمع کنی و بعد متاسفانه اشتباه رخ داده و تو بسیار شرمنده ای؛ بعد عذر خواهی میکنی و طرف مقابل با قیافه ی نفرت انگیزی سری تکون میده و جواب عذرخواهی ات رو که نمیده هیچ، بیشتر ملامتت هم میکنه!!!!

 

مثال: دنبال جای پارک ماشینت (برای زمانی کمتر از سه دقیقه) میگردی و و کارت هم خیلی خیلی اضطراریه : در حد تحویل یه برگه یا خرید یه دارو از یه داروخونه ی خلوت . خیلی هم خیابون رو بالا و پایین میری و آخرش مجبور میشی راه خروج یکی دو تا از ماشینهایی که پارک کردند رو بگیری. قبل از سه دقیقه بر میگردی می بینی دو تا راننده با قیافه ی حق به جانب (تو هم قبول داری حق با اونهاست) دست به کمر وایسادن. تو هم با شرمساری و دوان دوان میرسی و چندین بار از اینکه معطلشون کردی عذرخواهی میکنی. در مقابل، اونها نه اخمشون رو باز می کنند و نه حالت خصمانه شون رو تغییر میدن. می بینی شون که غرغر هم میکنند و سرشون رو به حالت اندیشمندانه ای تکون میدن. انگار دارن میگن: تا وقتی این ملت احترام به حق و حقوق همدیگه رو یاد نگیرند وضع مملکت همینه که هست!!!

 

چیزی که عصبانیم میکنه اینه که این تیپ آدمها کارهای خلاف و حق کشی های واقعی خودشون رو به خاطر نمیارن. وقتی که خارج از صف کارشون راه افتاده؛ وقتی که توی بزرگراه هی راه کسی رو بستند؛ اصلا چرا راه دور میرم؟ تعداد دفعاتی که خودشون راه خروج ماشینهای دیگه رو بستند و اصلا یادشون نمیاد.

یادشون نمیاد؟ به درک! حد اقل معنای عذرخواهی رو که باید بفهمند!!

 

 

2-       توی تاکسی یه آقای بی ملاحظه کنار دستت بشینه و بی خیال از همه کس و همه چیز خودشو ولو کنه و بخوابه!! توی خواب هم که به هر طرف دلش میخواد میفته دیگه. تو هم هی خودتو فشرده کنی و حرص بخوری و تمام مهره ه های کمرت و مفصلهات تق و توق صدا بخورند و اگه هم در سکوت سعی کنی جابجا بشی و خودت رو از اون تنگنا در بیاری طرف بیشتر خودشو ولو کنه و یه لحظه هم که از خواب بپره بهت چپ چپ نگاه کنه که تو چرا اونقدر در عذابی!! اگه خانمی هم مثل من سکوت نکنه و اعتراض کنه میشنوه: خانووووووووم ناراحتی با تاکسی دربست برو!  ریختن خون این نامردها چه لذتی داره خدااااااااااا ....

 

3- بخاطر همین چیزا که در شماره ی 2 گفتم،  سر خط که میخواهی سوار تاکسی بشی، اگه صندلی جلو اشغال شده، منتظر بشی با تاکسی بعدی بری و تازه اون موقع راننده های خط شروع به وراجی و چرند گفتن و تکون دادن سر می کنند!!! این دیگه خیلی زور داره. هزار جور تعبیر که این خانمها چقدر راحت طلبند و ملت رو معطل می کنند (منظور از ملت اون سه نفرند + راننده که توی تاکسی نشستند تا پر بشه بره!) و ...

 

4-  بخاطر تنگی نفس یا مشکل زانو و پادرد (یا هر درد و مشکل دیگه ای) مجبوری یک طبقه رو هم با آسانسور بری بالا، اونها که توی آسانسور هستند چپ چپ نگاهت کنند و تا پشت میکنی میری بیرون شروع می کنند به تحقیر و ملامت تو! که "عجب آدمهای تنبلی پیدا میشن. دیگه یه طبقه چیه که از آسانسور استفاده میکنی؟ آسانسور رو کردید اتوبوس واحد که توی تک تک ایستگاهها باید وایسه؟؟!!"  اینها هم سر تکون میدن و آدم فکر میکنه خدایا چه ملت فهمیده ای دور و برمون رو گرفته ... همه بی خطا و همه با انصاف و درستکار.... جااااااااااان!!

 

5-      افرادی که اونها که به حیوانات رحم می کنند رو مورد تمسخر و سرزنش قرار میدن..... اینها که دیگه نوبرند!  اهل رحم به حیوانات نیستی؟ اهل گذاشتن غذا براشون نیستی؟ نباش! دیگه چرا زبان بسته ها رو اذیت میکنی؟ چرا منی که بهشون علاقه دارم رو سرزنش میکنی؟ چرا حرف مفت میزنی و میگی: " این همه آدم گرسنه و محتاج هستند و تو به فکر حیواناتی؟ "  .... عمرا" اگه تو و امثال تو یک ذره رحم به همنوعانتون داشته باشید. حیوانات که پیشکشتون.

 

چند تا مورد دیگه هم هستند که اونها هم عصبانیم می کنند ... بمونه برای بعد.