اشک آلود مثل باران

آخه این چه کار عجیب غریب وبی معرفتانه (!) ای بود که از من سر زد؟!! لعنت خدا بر دل سیاه شیطان! این موضوع از دیشب تا حالا فکرمو مشغول کرده. خودمو سرزنش میکنم:

حدود ساعت هشت ونیم تا نه شب جمعه ۱۶ بهمن هشتاد و سه، درست قبل از میدون آزادی، نگه داشتم تا دو تا از عزیزترین انسانهایی که دلم شناخته ، زیر مخلوطی از بارون و برف،  از ماشین* پیاده شن.

آخه آدم هم اینقدر گیج؟ اینقدر بی معرفت؟ آخه چرا میدون آزادی؟ اونهم توی اون هوا؟ اونها که مسیرشون از اون سمت نبود؟ دلتنگ بودم. دلم گرفته بود. نمیخواستم اشکهامو ببینند. همیشه وقت خداحافظی همینطوریم : گیج ... و در نتیجه، بی معرفت!

 

 

*(همون اتومبیل . گاهی استفاده درست از کلمات، چقدر نوشته رو بی قواره میکنه)

غیر قمر هیچ مگو

پشت یه تاکسی خوندم:

دنیا بی ابوالفضل مثل زندانه.

فکرم و دلم رفت سراغ وجود مقدسش:

خدا مصلحت دید گلهایی از بهشت رو روی همین کره ی خاکی زمین، پرورش و رشد بده. اونوقت نامردهای بی سلیقه ی ابله، به جای قدر شناسی و درک، پرپرشون کردند.

واسه همین :‌دنیا بی ابوالفضل، برهوته.

 

ای جان عزیز دل ما...

استمساک

خدایا!

به حق آبروی عزیزانت

منو از این کابوس بیدار کن...

فوژولچه ی گیلانی!

بعد از  هفده سال، حدود دو روز و نیم، فرصتی برام فراهم شد که با بچه گربه ای بازی کنم. توی این مدت، قلبم صد و سی و هفت میلیون و ششصد و نود و هفت بار از عشق پُر و لبریز شد. قربون صدقه رفتم. خندیدم. نوازشش کردم. باهاش بازی کردم. مشخره* اش کردم. چلوندمش. پیچوندمش. جان کوچیکشو حیران رفتم!

شوگوتی جیبمباقی پیدَشّوخته! الکی الکی، برای بازیگوشی دلیل و بهانه میساخت، دیوااااانه!  به یه هدف نامعلوم نامرئی در چند متری خودش حمله می برد. خودشو بُراق میکرد. کج کجی راه میرفت. می پرید. دراز می کشید. پنجول مینداخت. شکم صورتی پف پفی شو که قلقلک میدادم دلش قنج میزد و می خندید!  لولی وَش چند منظوره!

توی این دو روز و نیم، چند بار با یقین گفتم: وقتی خدا این و همنوعانشو می آفرید، کلی خندیده و لذت برده!

خدایا! بنازم خلقتت رو... بنازم سلیقه شوخ طبعانه ی سرتاپا عشقت رو.... خدایا صد هزار بار شُکر برای آفرینش گربه ها  

 

* مشخره = مسخره ی  غلیظ عاشقانه!

 

داسی برای درو

مردم سالی یک بار، خیلی بیشتر از همیشه کلمه ی " ماه " رو به زبان میارند و بهش فکر میکنند و دنبالش میگردند و رویت روی ماهش (!) براشون مهم میشه!