:)

خوش اخلاق :)

 

نظرات 10 + ارسال نظر
رها سه‌شنبه 29 آبان 1386 ساعت 01:52 ب.ظ

اوخیییی چه خوشگله!

مهم تر اینکه من اولین نفر بودم! از آن اتفاقات نادر :)

از خوشگل هم اون طرف تر! از اون " الهی بگردم " های روزگاره! :))

با اون قیافه ی لبخندو ش! (متضاد اخمو)

حمید سه‌شنبه 29 آبان 1386 ساعت 04:34 ب.ظ http://yahamid.blogfa.com

این حیوان، جون می‌ده برای افتادن زیر دست بچه‌کوچولوها برای قل دادنش.

دست منم برسه قلش میدم. بچه ها که سهلند. البته یه جور که اذیت نشه ها. در حد چشیدن و رفع ولع!!! ای جااااااااان ...

علی- ساکن زمین سه‌شنبه 29 آبان 1386 ساعت 05:36 ب.ظ

الان حالتون خوبه؟
اون مرخصی موثر بوده توی بهبودی ؟ دارو و پزشک ...؟

خلاصه اینکه بگید حالتون چطوره؟ شما که از نقاط شکنندگی و وضعیت خودتون باخبرید میدونید باید خیلی مراقب باشید...
چی بگم والله

الحمدلله. مرخصی ای که عرض شد، مرخصی واقعی نبود. یه جور مرخصی فکری و روحی بود که نیاز داشتم و به برکت دعاهای دوستان فراهم شد. وگرنه که ویرانی پایبست خانه سر جاشه.
کاش شکنندگی ها نقطه ضعف مناسب سوء استفاده نشن.

الحمدلله ... میگذره، هر چند خیلی سخت.

حمید چهارشنبه 30 آبان 1386 ساعت 12:50 ب.ظ http://yahamid.blogfa.com

عینک هم داشت خوبتر می‌شد.

ای جاااان... که چکار کنه؟ مطالعه؟ اصلا با روزی هفده هجده ساعت خواب این کوآلا ها وقت مطالعه هم پیدا می کنند؟ :)

رها چهارشنبه 30 آبان 1386 ساعت 04:15 ب.ظ

عید مبارکتان

به شما هم مبارک باشه. خیلی زیاد. همش هر جا میری گل ببینی و بوی گل حس کنی و شیرینی و شربت و تنقلات میل کنی انشالله :)

آلوچه چهارشنبه 30 آبان 1386 ساعت 05:12 ب.ظ

این توصیفات آقا حمید خیلی چسبید! :))
نظریه "قل دادن" که اولین چیزی بود که به فکر من هم خطور کرد!
نظریه عینک و مطالعه هم که دیگه فبها !
حالت سومی هم که از مشاهده این موجود پرنمک و نرمالو دست میده یک جور هوس خماری روی شاخه خوابیدنه. مگه نه؟!

:) ای جااااااااان ... گرم و نرمه و شل و ول! خوش اخلاق و بی آزار. قربان حکمت خدا برم. ببین چه حکمتی داشته اینا رو آفریده! جااان! :)

آلوچه چهارشنبه 30 آبان 1386 ساعت 05:13 ب.ظ

میلاد سلطان رئوف بر شما هم مبارک.
قسمت بشه زیارتشون ان شالله دست جمعی.

انشالله. انشالله . انشالله . انشالله. انشالله .... خیلی زود. دستور صادر کنند بریم خدمتشون.

عید شما هم مبارک عزیز دل.

بهناز چهارشنبه 30 آبان 1386 ساعت 05:58 ب.ظ

وای خدای من خستگیم در رفت.آخیش منم درخت میخوام بهمین راحتی روش لم بدم.
حالا عینک و قل دادن هم که هیچه :)

میلاد حضرت عشق مبارک.یعنی میشه دست جمعی بریم زیارت

از تو چه پنهان چند شب پیش یه همچین خوابی منو در نوردید!! غلط نکنم همینطوری لبخند هم میزدم. بس که چسبید!

انشالله میریم. چرا که نه؟‌ فقط آقا دستور صادر کنند و ماها هم همت کنیم برنامه هامونو هماهنگ کنیم. چی بهتر از این آخه؟؟

کلبه دنج پنج‌شنبه 1 آذر 1386 ساعت 08:20 ب.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

بغل کردنش هم می چسبد ها ! آدم فشارش دهد، هی اینور اونورش کند فشرده اش کند که قلمبه بزند بیرون !!!

شهرو به هم ریخته با این اداهاش! خوش اخلاخ !!

بعضی هاشون هم دو طبقه ای هستند: بچه هاشون رو روی پشتشون حمل می کنند و همون مدلی خوابشون می بره! وییییی .... قلمبه جان های سراسر رخوت!!!

کلبه دنج پنج‌شنبه 1 آذر 1386 ساعت 08:23 ب.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

وای پاشو نیگه چجوری گذاشته رو درخت
وووی
فکرشو بکن
یکی از اینا از آدم اینجوری آویزون شه! مثلا بچسبه به پای آدم ! خیلی باحاله

(د ِ ول کن بچه! د می گم ول کن! [تکان دادن پا به شدت] !!! )

آخییییییی ... کی حاضره منو بفرسته استرالیا لطفا؟ برای هر کس که منو بفرسته استرالیا سه تا از اینا میارم. که دو تا از دو تا پاهاش آویزون بشه و یکی هم توی بغلش نگه داره. قول میدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد