...

 

پنج تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست...

 

 

یا باب الحوائج ...

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

......................

......................

......................

پیوند

دلم خوشه به همین جزییات ساده ای که منو به گذشته ام وصل میکنه.

به همین لیموی تازه ای که توی چای بعد ازظهرم می چکونم و با مزه مزه کردنش، یاد بعد از ظهرهایی میفتم که برای پدر و مادرم چای میریختم و اونها آب لیموی  قاچ زده رو  توی استکانهاشون می چکوندند ... اون موقعها تعجب میکردم که چطور میشه چای رو تلخ و نسبتا"داغ خورد؟! چطور میشه با یه حبه قند تلخی چای رو از بین برد و از داغی اش اذیت نشد؟!

این عطر و طعم، عطر و طعم بچگی های منه. لیمو ترش و چای قندپهلو.