پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- آذر 1386 11
- آبان 1386 25
- مهر 1386 13
- شهریور 1386 2
- مرداد 1386 15
- تیر 1386 9
- خرداد 1386 3
- اردیبهشت 1386 10
- فروردین 1386 7
- اسفند 1385 6
- بهمن 1385 13
- دی 1385 6
- آذر 1385 10
- آبان 1385 6
- مهر 1385 5
- شهریور 1385 3
- مرداد 1385 11
- تیر 1385 4
آمار : 135735 بازدید
Powered by Blogsky
ف
شنبه 26 آبان 1386 ساعت 02:05 ب.ظ
خوشم میاد از این هواپیما ربایی !
شایدم خلبان یه کار اضطراری داشته D:
جانم؟؟!!! خوشتون میاد؟!! چه کار خطرناک و چه اعتراف خطرناک تری!
آره خب ... اضطرار، اضطراره! D:
اون رنگ ها خیلی قشنگ بودن. مخصوصا اون انگور آویزان و شیشه های وسوسه انگیز و صد البته دلیل ساختن آن پست یعنی بخش لوازم التحریر !!!
اینم یک هدیه :
http://i11.tinypic.com/73bkzra.jpg
:) اون عکسها رو که نگاه میکنی یادت میره توی دنیا ترکیب رنگهای فقط خاکستری و سیاه هم هست ...
از هدیه تون هم ممنون. اونقدر عکسه واضح بود که بوی تراشه های مداد رنگی ها رو هم میشد حس کرد!
اینم یه ناقابلی واسه شما :
http://i9.tinypic.com/829tili.jpg
در ضمن عذرخواهی رسمی مرا بابت اوتمار ِ عزیز بپذیرید. این اوتمار یحتمل با آن یکی فرق دارد ها!
بعد ِ نوشتن بود که به خودم گفتم ای وای آن یکی اوتمار یک طرفدار سرسخت دارد!
شاید البته باهم برادر ناتنی باشند که سالهاست همدیگر را گم کرده اند. بلکه بانی خیر شدیم!
:) خواهش میکنم.
چرا آرزو نکنیم برادر تنی باشند؟ این که بهتره!
سلام بر فرشته عزیز ( یک دسته گل رنگارنگ تقدیم قلبت)
روز پاییزیت بخیر.
البته این چیزی که من میبینم و دیگران ...اصلا فرود نیست تا بخواد اضطراری باشه! بلکه این بیشتر یک قاط زدن هست و جنون اتفاقی هست که احتمالا ناشی از شنیدن حرفهای رییس جمهور شونه و خوشبینانه اش یک مستی و از خود بیخود شدن بخاطر دعاهای عارفانه دیشب خلبان و بدبینانه اش عصبی و خل و چل شدن خلبان بخاطر دعوای دیشب با زنش هست! جمع بندی اش میشه یک بز گر توی گله !
از نوشته مربوط به گله و پل عابر پیاده و علاقه وافر شما به حیوانات بهره بردم.
سلیقه خیلی قشنگی داری توی غرق شدن توی رنگها... و غیر از اینکه مشترکیم در این حس احتمالا ...دلم میخواد هیچی بجز رنگ نبیننم و دنیای رنگی هم از اون چیزایی هست که با چیز دیگه عوضش نمی کنم و اگر عرف و آداب و ..رو بخواهم زیرپا بگذارم... سرتاپامو رنگی می پوشم و رنگی زندگی می کنم و رنگی نفس میکشم و ....
خیلی قشنگ علاقه می ورزید و حس و درکتون رو زیبا منتقل میکنید و مثل همیشه احساس در امثال ما حرف اول و شاید آخر رو میزنه. بگذریم ... از این همه رنگ و خالق پر رنگ لذت ببریم ...بی خیال همه بی رنگی ها
و علیک سلام. دست شما درد نکنه.
این عکس نشون دهنده ی شروع فرود بود.
جنون؟ آره خب ... ولی نه ناشی از شنیدن حرفهای رییس جمهور کشوری. .... بماند. بحرانی بود که انشالله به خیر گذشته. (ماوس را روی تصویر حرکت بدید ... یه شرح مختصری گذاشته بودم)
نظر لطفتونه. مطمئنم شما یا سایر دوستان هم اگه قصد انتخاب داشتید بهترین رنگها و تصاویر رو انتخاب می کردید. خیلی بهتر از اینها که اینجا هست. توی نوشته هاتون همیشه بوده و ما استفاده بردیم.
ممنونم.
چند روزه این پست رو دارم میبینم حدوداً سی و پنج روز و ده دقیقه است که زل زده ام به این عکس ببینم باند فرودگاه کجااست. براستی که عجب بیکارم من!
یعنی از همون سی و هشت روز و صد ساعت قبل که این پست رو گذاشتم اینو ندیدید؟ اینه رسم روزگار؟ آره؟
باند فرود هر جایی میتونست باشه... فعلا در حال سوخت گیری و تعمیر هستم. احتمال از رده خارج شدن هم میره. بستگی به گذشت زمان داره و نوع گذشت داره.
پناه بر خدا و ارباب عزیز و گرامی شما. قربان دو تا دست مقدس و مبارکش.
اضطرر یضطرر اکتشاف!
اتشکر، یتشکر، اتشکار! D:
نه، فرد، یفرد، فرود!
چرا که نه؟! قبـــل یقبـــل قبول!
چرا من از این پست چیزی جدای بقیه برداشت کردم!
مطمئنی؟ حالا چی بود؟ یه کمی سردت شد؟ (چون خودم همه ی احساسهای منفی رو با سرما همراه میکنم اینطوری گفتم)
ضرورت فرود را حس می کنم
...
اگه فرود انجام نمیشد حتما منجر به سقوط میشد. خدا ادامه ی کار رو ختم به خیر کنه. آمین.
ممنون.
(حالا چرا جوون جاهل و اون یکی نه؟! عمدی بوده یا آگاهانه؟؟!!! D: )