یَا أَبَا الْقَاسِمِ یَا رَسُولَ اللَّهِ یَا إِمَامَ الرَّحْمَةِ
یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ
یَا أَبَا مُحَمَّدٍ یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الْمُجْتَبَى یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا حُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الشَّهِیدُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یَا زَیْنَ الْعَابِدِینَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا أَبَا جَعْفَرٍ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الْبَاقِرُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ أَیُّهَا الصَّادِقُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ أَیُّهَا الْکَاظِمُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى أَیُّهَا الرِّضَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا أَبَا جَعْفَرٍ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا التَّقِیُّ الْجَوَادُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَیُّهَا الْهَادِی النَّقِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا أَبَا مُحَمَّدٍ یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الزَّکِیُّ الْعَسْکَرِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا وَصِیَّ الْحَسَنِ وَ الْخَلَفَ الْحُجَّةَ أَیُّهَا الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
Better to understand a little than to misunderstand a lot
خدا کنه درمورد معنای این جمله دچار سوء تفاهم نشده باشم!
بعد از یه ملاقات دو ساعته با یه خانم وکیل، فهمید که از نظر قانونی، تا کجا میتونه در گلستان "بد بودن" تفرج کنه، بدون اینکه نه شرعا" و نه قانونا"، مورد تعرض و توبیخ قرار بگیره.
چه حس خوبیه برنامه ریزی برای بدتر از همیشه بودن... *این بار مدل جدیدی از بدی!
*ویرایش شد.
همون ماجرای همیشگی... تبادل دل و قلوه سنگ.
حس و حالش اونقدر نفرت انگیزه که دهنم قفل شده. ... و ذهنم هم .
۱-
" هنر یک زن اینه که با سیاست و آروم آروم مرد رو به راه درست هدایت کنه و مدیریت زندگی رو به دست بگیره..."
نتیجه گیری قطعی : دخترها با هزار امید ازدواج نکنند که به داشتن یه همراه و شریک عاقل و بالغ زندگی دلخوش بشند. مطمئن باشند که تازه اول راه تربیت و درست کردن پسر بچه ای هستند که پدر و مادرش از عهده ی پرورشش بر نیومدند.
۱-۱ -
توی همه ی سریالها و فیلمهای ایرانی، خونه ی مجردی (یا خونه ای که مادر یا خانم خونه کارمنده)، یعنی خونه ای که درهم و برهمه و همه جای خونه لباس و آشغال ریخته شده!
نتیجه گیری قطعی : مرتب و معقول نگه داشتن خونه، فقط کار خانمهاست چون آقایون فقط برای ریخت و پاش آفریده شدند.
سیاست مورد تایید و مستحبی که خانم مدیر و مدبر باید در پیش بگیره: صبوری کنه و پشت سر آقا راه بره و جمع کنه.
۱-۲ -
آقا بدخلق و عصبانیه. حق داره خب. مرده! بهش فشار میاد. باید توی ناز و نوازش نگه داشته بشه تا بحران رو رد کنه.
سیاست لازم: خانم در مقابل بد خلقی های آقا، خودشو آراسته کنه، لبخند بزنه، بشکن بزنه و برقصه؛ لگن آب بیاره دست و پای آقا رو بشوره و میوه پوست بکنه بذاره دهنش. چون آقا علاوه بر اینکه روحیه اش خوب نیست، معلول جسمی حرکتی هم هست. بحرانش هم تقریبا دائمیه!
۲-
برای هر کنشی واکنشی هست مساوی با آن و در خلاف جهتش.
خانم هنرمند صبور همیشه متظاهر به رضایت از زندگی، موهاش سفید میشه، شب ها بد میخوابه، با هر صدای شدیدی از جا می پره، دل و دماغ و حوصله خندیدن نداره. دنبال یک ساعت تنهایی مطلقه.... نه فقط یک ساعت ... که سالها تنهایی مطلق.
در این مرحله، خب آقا حق داره، مَرده، خلاف شرع که نیست بره سراغ یه زن صبور و صد البته جوان دیگه؟ خلاف شرعه؟!! هر چی باشه قبول داریم برای هر کنشی واکنشی هست. باید هم بره دنبال یه زن خوش اخلاق سرحال و شاداب. بر منکر بی انصافش لعنت!
دخترها با هزار امید ازدواج نکنند که به داشتن یه همراه و شریک عاقل و بالغ زندگی دلخوش بشند.
... .. .. .... ... ...... ... ..... ... ..... ، ..... .. .... ...... .... .
...... .... ......... .. ...... .. .... .... . .. ...... . ، ...... ..... ؟
.... .. ... .. ..... ......... ... ...... ...؟! .... ... .... .. ... ...... .
..... ... .. . .. ... .... .. ، ... ... ..... .... . . ... .... ..... ... .. .
همین چند ثانیه پیش جایی چیزی خوندم که یهو صدای شکسته شدن دل خودمو شنیدم.
بی دلیل نبود که این پست رو دو سه ماه پیش گذاشتم.
شاید همینقدر بس باشه. چون واسه جبران، وقت کافی باقی نمونده.
پ. ن: آرزو به دل موندم توی یک روز دو تا پست بذارم و به ترتیب زمانی بیاد روی صفحه! نمیاد که نیاد !! دیگه چه فرقی میکنه؟