" ابایزید به حج رفتی و حریص بود به تنها رفتن. نخواستی که با کسی یار شود. روزی شخصی را دید که پیش، پیش او میرفت. در او نظر کرد، در سبک راه رفتن او! ذوقی او را حاصل میشد. با خود متردد شد که: عجب! با او همراه شوم؟
شیوهی تنها روی را رها کنم که خوش همراهی است.
باز میگفت که با حق باشم رفیق!
باز میدید که ذوق همراهی آن شخص میچربید بر ذوق رفتن به خلوت. در میان مناظره مانده بود که: کدام اختیار کنم؟
آن شخص رو را پس کرد و گفت: نخست تحقیق کن که منت قبول میکنم به همراهی؟ " *
********
در مقیاسی بسیار بسیار کوچکتر، بلا تشبیه، حکایت منه. که گاهی پیشاپیش از بابت بعضی عواطف، بعضی عکس العمل ها و بعضی رفتارها، خوش بین و امیدوارم.
چقـــــــــــــــــــــــــــدر شرمنده شدم...
* منبع : گزیده سخنان شمس
ببخشید. به نظرم اشتباه شده، نام آن مرد که تنها به حج رفتی، یاحمید نبود؟!
سلام.
به نظرم میاد اشتباه بوجود اومده از دو جهت بوده:
اولا اونی که تنهایی به حج میرفت آقا نبود؛ خانم بود. ثانیا اسمش هم اُمّ ِ هدیه بود!!
:) یا علی
مقیاس کوچکتر !!
چقدر مثلا؟
مقیاس همونیه که گوشه نقشه ها می نویسن؟
منبع: ذهن گره خورده یک جاهل !
مگه گوشه ی نقشه ها مقیاس می نویسند؟!!!کاربردش چیه؟؟ D: