Inside Out

اول اینکه ....

توی یکی از فرمهایی که توی یکی از مصاحبه های استخدامی پر کردم، چند تا تست روانشناسی هم بود. یکی از سئوالها این بود که چه چیزی شما رو بیشتر از هر چیز دیگه ای عصبانی میکنه؟ جوابش راحت بود: بی انصافی و تکبر. 

یعنی رفتارهایی که توی چند تا از همین مصاحبه ها هم به وضوح شاهدشون بودم: طرف (یعنی صاحب کار) حق خودش میدونه که از اون بالا بالاها به من جویای کار نگاه کنه. حق خودش میدونه جیک و پوک مشاغل قبلی منو در بیاره؛ ریز و درشت سوابق کاری و تجربی منو بدونه؛ بفهمه چرا به همکاریم با اون شرکت (یا شرکتهای) قبلی ادامه ندادم؛ اما اگه من فقط سئوالهای ساده ای مثل: "فعالیت شرکت شما چیه؟‌ چند ساله تاسیس شده؟ آیا برای این پست، جایی خالی شده یا اینکه در حال گسترش بخش بازرگانی تون هستید؟ " بپرسم واویلاااااااااااااا ! جوری نگاه میکنند که انگار - استغفرلله - کفر قرآن شده!

یکی دیگه شون ازم پرسید " آیا حاضرید آزمایشی یک ماه بدون حقوق کار کنید؟ " از اونجایی که بخاطر سئوالهای قبلی و نوع نگاهش (تکبر و تحقیر) تصمیم خودمو گرفته بودم، پرسیدم "چرا؟! " گفت: " برای اینکه از فیلتر رد بشید و ما با مقدار مهارت و تجربه تون کاملا آشنا بشیم." گفتم: "کار کردن در جایی یعنی ایجاد یک رابطه. رابطه ی دو طرفه که یک طرفش کارفرما و طرف دیگه اش کارمند قرار داره. همون اندازه که شما به گردن من حق خواهید داشت من هم حقوقی خواهم داشت. خیر. حاضر نیستم یک ماه رایگان کار کنم. "

کاش ازش می پرسیدم : " اگه من یک ماه توی خونه بشینم و براتون کار نکنم، حاضرید آخر ماه برام حقوق مورد درخواستم رو بفرستید؟! " حیف شد نپرسیدم. حیفففففففففف ....

دوم اینکه:

هییییییییییچ خوشم نمیاد این کارفرماها توی آگهی هاشون قید می کنند همراه رزومه تون یک قطعه عکس بفرستید. نه که اوضاع اجتماعی امن و امانی داریم؟؟!  تازه، آیا اگه کسی ظاهر جذاب و دلنشینی نداشته باشه، حق کار کردن نداره؟‌ شاید طبیعت بعضی از کارها اینطور بطلبه که کارمندش ظاهر خوب و به قول آگهی ها " آراسته " داشته باشه، اما این دلیل نمیشه که! من که جایی عکس نفرستادم. نمیخوان که نخوان!!!

سوم اینکه:

چرا وقتی میریم فرم پر میکنیم آدمو تحت فشار میذارن که باید بگی حقوق درخواستی ات چقدره!؟ وقتی من هنوز نمیدونم برای این شغل قراره چقدر از توانایی هام استفاده بشه چطوری میتونم حقوق درخواستی مو بگم؟ درسته که علاوه بر تجربه و توانایی ها، ما وقتمون رو هم در اختیارشون میذاریم،  ولی باز هم نمیشه عددی رو تعیین کرد. فرض کنیم مقدار درخواستی مون عدد x  باشه. و اونها فقط بتونن x-y به کارمندشون پرداخت کنند بی اینکه بدونند کار این کارمند حتی به اندازه ی  x+y هم ارزش داره. اون وقت هم فرصت رو از خودشون گرفتند و هم از اون داوطلب. برای تخمین میشه به آخرین حقوق دریافتی داوطلب (اگه با سابقه هست) مراجعه کنند. بد میگم؟ برای بی سابقه ها هم که این سئوال میتونه خیلی بیشتر برباد دهنده ی فرصت باشه چون ممکنه عددی ذکر کنند که بسیار پرت باشه. یا خیلی کم و یا خیلی زیاد....

چهارم و پنجم و ششم هم داره ولی هرچی غر زدم کافی و بلکه، زیاده.

نظرات 7 + ارسال نظر
حمید یکشنبه 31 تیر 1386 ساعت 09:51 ق.ظ http://yahamid.blogfa.com

سلام. چه عجب! یکی پیدا شد و از این مسخره‌بازی‌های کلاس دار! اشکال گرفت.می‌دونید که از قول پیغمبر صلوات الله علیه و آله نقل شده که قبل از خشک شدن عرق کارگر مزدش رو بدهید. این یک. دوم این‌که بر مبنای فرمایش معصوم: آنچه برخود نمی‌پسندی بر دیگران هم مپسند و یا ضرب المثل: یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگران؛ همین دوسه تا کافیه تا آدم بخواهد معترض باشه به این دلقک بازی‌ها. ببخشید من یه کم زیادی شاکی‌ام از این کارها و خدا رو شکر که نوشتید. چند سال پیش به یکی از همین شرکت‌ها رفتم از طریق آگهی روزنامه. از همین سؤال‌ها کرده‌بودند توی فرم استخدام، که البته بعداً فهمیدم رئیسش از بچه‌های دانشگاهه و آشنای دوستمه. به خانم منشی گفتم نتیجه؟!!! گفت خدمتتون زنگ می‌زنیم! اولاً رفتند که زنگ بزنند و استخدام نشدم. و ثانیاً بعداً بخاطر کلاهبرداری شرکت درش تخته شد!!!

سلام از بنده.

اتفاقا خودم برعکس فکر میکردم. فکر میکردم زیادی حساسم و توی این پست، آخر غرغرویی مو نشون دادم!!
بیایید مسابقه بذاریم ببینیم شما شاکی ترید یا من؟ مطمئنم من برنده میشم! جدی میگم. کاش دلقک بازی بود... قیافه ی من وقتی توی همچین موقعیت هایی قرار میگیرم دیدنیه. احتمالا مثل بعضی کارتونها از تو گوشهام دود با فشار بیرون میاد ولی کسی نمی بینه! گاهی به خودم میگم : به مردم بدهکار نیستی که! حرف دلت رو بزن و برو بیرون. ولی باز سکوت میکنم.

حمید یکشنبه 31 تیر 1386 ساعت 09:57 ق.ظ http://yahamid.blogfa.com

گرچه می‌دونید و من تکرار می کنم. غرضم این بود که اکثر این‌ها این فرمی از آب درمی‌آیند. فکر کنم همه‌اش هم برمی‌گرده به"نیت" تأسیس شرکت!
من نفی نمی‌کنم که رئیس شرکت هم حق داره که کارمندش مورد اطمینان باشه ولی این تیپ شرکت ها دیگه شورش رو درآورده‌اند.

آگهی های استخدام شرکتهای خارجی کمتر از این چیزا داره. به جای تاکید روی ظاهر و آراستگی (که شامل گذاشتن یه تکه پارچه کوچکتر از کف دست روی سر بعنوان حجاب بعلاوه ی صورت نقاشی شده است)، تاکید روی توانایی ها و تجربیات دارند. به ندرت پیش میاد شرط سنی بذارند.

بهناز یکشنبه 31 تیر 1386 ساعت 04:54 ب.ظ

سلام
در مورد فرم استخدام بذارید یک چیزی رو من بگم توی شرکت قبلی که تو ایران کار میکردم به قول شما آراستگی به قول من مطابق آخرین مد روز گشتن با دانش فنی در زمان ارزشیابی امتیاز برابر داشت !
و مدیران ارشد وقتی شما رو مطابق با کلاس شرکت نمیدیدند یا با تحقیر هرچه تمام تر بهتون این رو میفهموندن و یا پا رو فراتر گذاشته و به خودشون اجازه میدادند تذکر بدن!!!
در مورد شرکت های خارجی واقعیت اینه که اونها زرنگ ترن و شاید در وهله اول چیزی نپرسن ولی در طی روند ماجرا این به طور غیر مستقیم به این موضوع خواهند پرداخت و افرادی که با کلاسشان نمیخوانند رو مجزا میکنند.

سلام عزیزم.

اتفاقا صحبتهات رو (که اون روز که همدیگه رو دیدیم) همیشه پیش خودم مرور میکنم. یادمه گفته بودی بعضی از همکارهای خانمت چطوری لباس می پوشیدند و وقتی مشکلی پیش میومد دو قورت و نیم (بلکه هم سه قورت) طلبشون بود! :))

پس خارجی ها هم بعله؟؟! حتما همینطوره. تو تجربه و برخورد داشتی خب.

قربان شکلت.

بهناز یکشنبه 31 تیر 1386 ساعت 05:15 ب.ظ

در مورد حقوق هم لفظ competitiveشده لفظ مشکل گشا!
تازه در شرکت هایی که دم وتشکیلاتشون زیاد از حده میشید طرف حساب بخش منابع انسانی که جبران هر چی حقوق کم کارمندان اون بخش مربوطه است با بحث های مفصل با شما میکنند!

ببخشید سرتون رو درد اوردم .

راستی من نتونستم خبر در خصوص مفتی های عربستان پیدا کنم.ممنون میشم راهنماییم کنید.

خواهش می کنم. هرگز از صحبتهای عزیزانم سردرد نمیگیرم.

اون خبر مربوط به مفتی های عربستان توی صفحه ی اول روزنامه همشهری، تاریخ ۳۱ تیر نوشته شده بود. شاید بتونی توی وب سایت همشهری آن لاین پیداش کنی.

ماجرا از این قراره که مفتی های عربستان غلطی کردند و فتوا دادند که باید حرم شریف حضرت امام حسین، حضرت ابوالفضل و حضرت زینب ویران بشند. بعد هم ابراز نگرانی شده که این کار فقط میلیونها شیعه و مسلمان رو خشمگین خواهد کرد.

امیدوارم دروغ باشه و کسی غلط زیادی نکنه!!!

کلبه دنج یکشنبه 31 تیر 1386 ساعت 11:55 ب.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

سلام
ببنید همه موافق بودند، منم اومده بودم در تایید فرمایشتون ازتون حمایت کنم، ولی دیدم اینجوری که نمی شه! چه معنی داره؟! (چی چه معنی داره؟؟؟)

خلاصه اینکه وقتی می خواین دنبال کار بگردین باید پای همه چی اش بشینید. اصلا اومدیم و شما یه ماه کار کردین و خواسته اونها برآورده نشد. خب که چی بشه یه ماه به شما حقوق بدن؟ دهه!
وقتی بهشون عکس ندید از کجا بدونن با چه کسی طرف هستند. شاید می خوان طیف خاصی رو استخدام کنن. شاید اصلا دلشون می خواد از آدمهای قدبلند مصاحبه بگیرند. چون کمدهای اتاق ها در جای بلندی قرار داره!
به نظر من که دستشون درد نکنه. این همه زحمت میکشن.


(احساس می کنم الان همه یه لنگه کفش به دست دم در واستادن تا کامنت من تموم شه!)

علیک سلام.

(همین که همه تایید کنند و شما هم تایید کنید " چه معنی داره؟!" دیگه! )

دست شما درد نکنه. اتاق کار من قراره یه کمد باشه یعنی؟ :))

دوستان عزیز همه لنگه کفشهاتونو یا بذارید توی جا کفشی یا پاتون کنید. نامبرده جانمون حرف ناحق نزدند که!

********

مرسی از لطفتون.

کلبه دنج یکشنبه 31 تیر 1386 ساعت 11:59 ب.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

همیشه از نظرات بدون چشمداشت شما خوشم اومده. اینکه آدمو بشناسید که ممکنه کمی سرم شلوغ بوده و به هر دلیلی چند وقت نبودم و کامنت نذاشتم، اما شما طبق روال وقتی سر میزنید کامنت میذارید.
اونم چطوری!!! تنها یه مغز فعاله که می تونه بین عوامل پراکنده ای که هرکدوم یه گوشه و در زمانهای مختلف هستند، ارتباط برقرار کنه و به بهترین شکل ممکن با آدم همراه بشه!

(به نحوی خوشم میاد بقیه تو خماری بمونند که بنده کلی پیغام «نمایش فقط برای نویسنده» در کامنت ها دارم! کِرمه دیگه!)

ما از کیف کنندگانیم!

همه اش برای ارادتیه که دارم. وگرنه مغز فعال و حواس جمع و اینا مدتهاست از وجود من رخت بر بسته!!!

خلاصه ببخشید زیاد پرحرفی میکنم گاهی. فقط یکی از کامنتها عمدا رفت تو قسمت خصوصی. بیشتر از دو تا فرستادم یعنی؟؟! آهاااااااااااان ... در مجموع از این نوع کامنتهای خصوصی زیاد دارید؟‌
منم ببینــــــــــــــــــــــم؟ دوست بی چشمداشتتون نیستم؟؟ ( مدل بچه لوس ها بخونید! با اون لحن کشدار که میخوان طرف مقابل رو ترغیب کنند! ایشششش! بدم میاد!)

صااااااااااااااااابر پنج‌شنبه 15 شهریور 1386 ساعت 07:22 ق.ظ

سلام
آی گل گفتی
قربون کلامت!!
من داشتم تو گوگل در مورد حقوق های درخواستی جستجو می کردم که به وبلاگت رسیدم

من خودم همین دیروز یکی از همین اشتباهات رو مرتکب شدم و تحت فشار مصاحبه کننده و خامیت و ساده لوحی ( این آخری به توان 2 ) ، یه محدوده قیمت کم گفتم !!
که الان هر چقدر با خودم کلنجار می رم به خودم شک می کنم که چرا همچین عددی گفتم!!!

آخه من مشکل سابقه کار داشتم و دیگه یه جورهایی از گشتن به دنبال کار خسته شده بودم.
سطح تحصیلات و سابقه کار من هم با هم قرابتی ندارند و الان توانایی های فردی و تحصیلی زیر سایه سابقه کاری کم قرار دارند!!
والا الان یه خرده هنوز گیجم !
شما نظرت چیه؟ من چیکار کنم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد