Inspirational Respiration

لحظه به لحظه به بغض ناشی از شرمندگیم اضافه میشد. هر جمله ی پزشک فوق تخصص ریه ام* که سالهاست پیشش میرم، مثل پتکی بود که بیشتر از ضربه ی قبلی، از شدت خجالت منو به زمین فرو می برد. بعد از گوش دادن به صدای ریه ام، با صدای خشنی که سابقه نداشت ازش بشنوم، و در عین مهربانی منحصر به فردش، گفت:

" اصلا معلوم هست داری با خودت چکار میکنی؟؟! خانم! مشکل ریه ی تو کاملا جدیه. می میری ها! این مسئله رو باور کن! قبول کن! پاشو برو یه تست تنفس بده بیا ببینم چه بلایی به سر خودت آوردی؟!!"

 

 

نیم ساعت بعد....

" متاسفانه اوضاع ریه ات بدتر از قبل شده. این داروها رو باید مرتب مصرف کنی. اینها جزیی از وسایلی هستند که باید همیشه همراهت باشند. چه حمله ی آسم بهت دست بده و چه نده. اگه دوست داری بچه هات (!) یتیم نشن، اگه برای وجود خودت ارزش قائلی، کاملا رعایت کن! بفهم! .... برو.  یه ماه دیگه بیا ببینمت! "

اونقدر وقت بیرون رفتن از مطبش، با سر افکندگی "چشم! چشم!"  گفتم که به حالت مهربان همیشگی اش جواب داد : چشمت بی بلا!

 * خدا الهی حفظش کنه. از اون پزشکهاست که انسانیت و نوعدوستی اش بسیار بسیار بسیار عالی با مهارت و ذکاوتش عجین شده و میشه رضایت خدا رو، بابت رفتارهاش پیش بینی کرد و حتی دید. پزشکیه که سالهاست روی میز منشی اش، یادداشت گذاشته اگه بیماری توان پرداخت حق ویزیت رو نداره، هیچ اشکالی نداره. پزشکیه که حدس قریب به یقینم میگه که باید از فعالان  بخش پیوند اعضا بیمارستان مسیح دانشوری باشه. این پزشک، یکی از سپاهیان نیکوکار خدا بر روی زمینه.

آقای دکتر حمیدرضا جباری دارجانی! همیشه دعاگوتون هستم. خدا حفظتون کنه. آمین.  

نظرات 15 + ارسال نظر
حمید سه‌شنبه 8 خرداد 1386 ساعت 10:47 ق.ظ http://yahamid.blogfa.com

یا من اسمه دواء: حسین!
و ذکره شفاء: حسین!

ماشالله به این دعا. دستتون درد نکنه.

کلبه دنج سه‌شنبه 8 خرداد 1386 ساعت 06:11 ب.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

برای تشکر از پزشک چنین دلسوز هم که شده، باید، «باید» هایش را مو به مو به کار بگیرید.
لا اقل از این دید به قضیه نگاه کنید. چون ظواهر امر نشون می ده به خاطر خودتون که گویا به خودتون نمی رسید !
------------
گفت چشمتون بی بلا، یاد اون خاطره افتادم!
به یکی گفتم چشم، گفت بی بلا، من حاضر جواب هم یهو گفتم: ای بلا !
به نوعی ضایع شدم شدید ! یه جور ماسمالش کردم که هردومون خندیدیم!
D:
------------
خدا همه زحمتکشان دلسوز، بالاخص این آقای دکتر رو حفظ کنه.
وجودشون غنیمته.

مو به مو نشد. این یه هفته مصرف داروها با بی نظمی همراه بود. خدا به خیر کنه!

---------
D:

----------

الهی آمین.

کلبه دنج سه‌شنبه 8 خرداد 1386 ساعت 06:15 ب.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

راستی
به سلامتی ایشالا.
نمی دونم ریپلای بنده دستتون رسید یا رفت تو بالک میل.

(ماشالله اینجا هم که پیغام نمایش غیر عمومی نداره. نه از بابت خصوصی بودن، بابت به هم نزدن فضای کامنتتون که تبدیل به مسنجر نشه و بشه همچین کامنتی رو براتون نوشت، بدون اینکه شلوغ پلوغ بازی بی ربط با نوشته شما دربیاد.)

بره توی بالک میل؟ نفس اینباکس رو می گیرم اگه بی مسئولیتی کنه و ایمیلهای دوستام برن تو بالک میل!! مگه شهر هرته؟؟!!

بله رسیده بود و کلی هم مشعوف شدم. مرسی.

(از بابت به هم خوردن فضای کامنت هم نگران نباشید. این مدلی باشه بیشتر خوشم میاد. زیاد. لطفا ادامه بدید!)

ف.ت سه‌شنبه 8 خرداد 1386 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.sirosafar.com

درست شنیدم ؟ شما بیمارید؟ در این سن کم؟

بله ... ولی سنم اونقدر ها هم کم نیست ها! :))

البته خودم به چشم بیماری بهش نگاه نمیکنم. فکر میکنم خب وجودم این شکلیه که ریه ام اینطوری باشه.... خلاصه با این تفکر که هیچ انسانی کاملا کاملا کاملا سالم نیست، با این ریه که دست من اسیر شده کنار میام!! البته فکر کنم ریه ی زبان بسته بیشتر داره کنار میاد.

مهران چهارشنبه 9 خرداد 1386 ساعت 10:59 ق.ظ

برایتون ارزوی شفای عاجل دارم ...حتما زود خوب میشین ...شک ندارم ...

خدا همه دکترای خوب رو توفیق بده ...

منم از این دکتر خوب تشکر میکنم .. :)

ممنونم. التماس دعا. زیارت مشرف شدید فراموشمون نکنید.

بهناز شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 05:56 ق.ظ

سلام فرشته جان
قطعاْ بهتر از من میدونید همه اعضا فقط دست ما امانته باید به صاحبش پس بدیم پس به خاطر صاحبش هم که شده رسم امانت داری رو به جا بیارید.
خیلی خوشحالم که میبینمتون.

علیک سلام.

چشم. روم سیاه ... :( جهله دیگه. خدا منو به راه راست هدایت کنه. آمین.

من هم خوشحال بودم. وقتی دیدمت خوشحال تر شدم. و وقتی تموم شد خوشحالی هم تموم شد :(

حمید شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 10:02 ق.ظ http://yahamid.blogfa.com

سلااااااااام بر خواهر گرامی ما. راضی به زحمت نبودم. ایشاللا که به سلامتی و خوشی باشه این سفر.

و علیک سلام.

الحمدلله سلامتی بود. ولی خوشی اش نه زیاد بود و نه طولانی.
(جدی جدی باید محل کارم رو تغییر بدم. به اعصابم فشار اومد بس که ازم خواسته شد نه تنها راست نگم بلکه دروغ بگم . هی توی هچل افتادم و نتونستم دروغهای گفته شده رو ماست مالی کنم. روزی هزار بار در حالیکه خون خونمو میخورد توی دلم از رییسم پرسیدم این همه دروغ برای چی؟ این همه فشار ... هنوز عصبی ام.... خدا نجاتم بده الهی.)

کلبه دنج شنبه 12 خرداد 1386 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.cozy-cottage.blogfa.com

السلام علیک
از راه نزدیک !
(دور نداریم ! سلامها همیشه نزدیکند !)
سلام ما را هم خدمت خانم بهناز برسانید.
(از راه نزدیک D: )
ان شاء الله که خوش بگذراد.
اینجا هم خیالتون راحت باشه. همه چی امن و امانه. در غیاب شما با گربه ها خوب رفتار می کنم و دیگه محکم و با شدت با لگد پرتابشون نمی کنم به سمت دیوار !!!

و علیک سلام.

بهترین قسمت سفر، ملاقات خانم بهناز بود. دو ساعتی که در محضر ایشون سپری شد بسیار به سرعت گذشت و وقتی تشریف بردند باورم نمیشد یه نفر میتونه در ملاقات اول هزارماشالله اینقدر به دل نزدیک باشه. :)

ذکر خیر شما و دوستان دیگه شد و سلامها رد و بدل شد.
ازشون قول یه ملاقات دسته جمعی در ایران رو گرفتم. کار خوبی کردم. نه؟‌ :)

بهناز یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 05:58 ق.ظ

سلام چی بگم
این سر دنیا دور از همه دوستان همدل دیدن فرشته ای برایم دنیایی ارزش داشت.حالا فکر میکنید کی دلش باید بیشتر تنگ بشه !!!

این اسم فرشته هم شده باعث شرمندگی من. کدوم فرشته قربان شکلت؟‌ :">

حق دارید. غربت، گاهی خیلی آزار دهنده است. ولی الحمدلله گفتید دوستانی که همونجا کنارتون هستند، هم مثل خودتون همدل و مهربانند.

حمید یکشنبه 13 خرداد 1386 ساعت 09:14 ق.ظ http://yahamid.blogfa.com

گربه هم گربه های قدیم. همین گربه نره، گربه کلونداک، زی زی گو لو و چه می دونم: باربا پاپا عوض می‌شود!!!!!

همه ی اینها که گفتید رو دوست دارم. مخصوصا همین یوگی و بوبو!! :)

مهران دوشنبه 14 خرداد 1386 ساعت 11:48 ق.ظ http://pof.blogsky.com

امیدوارم حالتون خوب باشه ..
تاخیر شما داره باعث نگرانی میشه ..

صبق معمول من فیلتر شدم ...

این ادرس جدیدمه ...http://pof.blogsky.com

ممنونم. بهترم دوست عزیز. جای نگرانی نیست. یه سفر کاری رفته بودم.

چطوری پیداتون میکنند و فیلتر میشید؟ ‌ای بابا :(

مرسی که خبر دادید. خیلی خیلی خیلی مرسی.

مورچه چهارشنبه 16 خرداد 1386 ساعت 06:21 ب.ظ http://aut.ac....

سلام.
خیلی وقته به من سر نزدی. بانو، حالت خوبه؟ هر وقت یواشکی میای من می‌فهمم. اما خیلی وقته که یواشکی نیومدی اونطرف‌ها. بگو حالت چطوره.
من هر وقت که می‌رم مشهد،‌ اگه جمعه، مشهد باشم،‌حتما اون روال برقراره.
خیلی دوستت دارم. مراقب خودت باش بانوی عزیز و دوست داشتنی.

سلام.

اتفاقا خیلی وقت نیست. فکر کنم آی اس پی که من استفاده میکنم مورد استفاده ی خیلی ها باشه. اگه از اون طریق متوجه میشید، شاید زیاد معتبر نباشه که کدومشون من هستم.

به هرحال لطف دارید. مخصوصا وقتی میرید زیارت و یادم میکنید. این یه دنیا ارزش داره. اگه سرپا هستم به برکت همین دعاهاست.

کلبه دنج جمعه 18 خرداد 1386 ساعت 10:07 ب.ظ

آخ جون زیر نویس کامنت ها رسید !

D:

(: چه خوب! ( آخ جون رو میگم)

رضوان چهارشنبه 16 مرداد 1387 ساعت 07:29 ب.ظ

سلام
یک خواهشی داشتم
میشه لطف کنی و راجع به مدیریت فنی بند ب برام توضیح بدی ؟
اگه زحمت بکشی و برام ایمیل کنی خیلی خیلی ممنون میشم
میخوام توی این دوره ها شرکت کنم میخوام یک کمی اطلاعات داشته باشم
توی نت گشتم یک چیزایی فهمیدم ولی دوست دارم از تجربیات شما هم استفاده کنم
ممنون میشم

ح-ع شنبه 25 مهر 1388 ساعت 05:41 ب.ظ

آره من مریضش نبودم ولی پزشک فوق العاده ای است ،منم کارم گیرشه الان ولی گفتم نه به عنوان مریض تورو خدا دعا کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد