چمن دلکش، زمین خرم، هوا تر
نشستن پای گندم زار خوشتر
امید تازه را دریاب و دریاب
غم دیرینه را بگذار و بگذر*

 

 

برای سبک کردن فشارهایی که اخیرا روی ذهن و قلبم وارد شده، به چند وقت استراحت و آرامش احتیاج دارم. سعی میکنم دقایق و لحظاتی که با خودم تنها هستم رو با خوندن کتاب و شعر پر کنم.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم که نپویم
هر صبح در آیینه جادویی خورشید
 چون می نگرم او همه من، من همه اویم
او روشنی و گرمی بازار وجود است
 درسینه من نیز دلی گرم تر از اوست

 

 

ما هر دو در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیده جان محو تماشای بهاریم
ما آتش افتاده به نیزار ملالیم
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم
بگذار که سرمست و غزلخوان من و خورشید
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم* 

 

* از مرحوم مشیری، شاعر چشم آبی آسمانی  دوستی عزیز

نظرات 5 + ارسال نظر
حمید چهارشنبه 12 اردیبهشت 1386 ساعت 11:05 ق.ظ http://yahamid.blogfa.com

خیلیییییییییییی قشنگه این عکس و این پست. اصلن با هم جور در میایند.
من فکر می‌کنم نیازهای افرادی در سن و سال ما از جنس دیگه‌ایه. یعنی خواسته‌ی ما که بالاخره راهی رو طی کرده‌ایم و به اینجا رسیده‌ایم چیزیه که بین ابیات این شعرها هم هست. بال گشودن و پرواز. نمی‌دونم چی بگم. شاید نوعی دلتنگی شدید برای تأخیر در ارتباط با امام عصر روحی فداه...خدا بهتر می‌دونه.

خدا انشالله هر چه سریعتر مشیت و مصلحتش رو در ظهور حضرت قرار بده. دل مهربان و حساس آقا قطعا از این همه ظلم و نا بسامانی تنگه. قربان جان و صبرش! این همه سال شاهد ظلم بودن راحت نیست ....

خوشحالم که این پست باب طبعتون بوده. خیلی خوشحالم. ممنون که گفتید.

کلبه دنج پنج‌شنبه 13 اردیبهشت 1386 ساعت 12:34 ق.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

« این است حدیث عمر ما این است
ده روزه عمر با همه تلخی
انصاف اگر دهیم شیرین است! » *
------
* از همان چشم آبی
شمام هی احساسات منو دست کاری کنید ! منم حساااااس!
---------

ممنون بابت پست و عکسهای شفاف و زیبا!
[لبخند]

لقب چشم آبی رو خیلی دوست دارم. خیلی بهش میاد. یک دنیا قربان صدقه و ارادت توی این لقب هست!!! دوستش دارید . نه؟ :)

علی جمعه 14 اردیبهشت 1386 ساعت 12:31 ق.ظ http://www.dustdashtan.blosky.com

برخیز بتا بیار بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم
زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما
سلام از پستهای اخیرت فهمیدم که حسابی درگیر شدی(از نوع روحی) ولی خب خیلی خوبه زندگی یعنی همین... چالش و چالش و چالش و خوب موندن هنر این چالش... خوشحالم که با تمام اینها پر از امیدی. چون بریدن یعنی کم آوردن... و هیچ وقت منتظر یه اتفاق که حالت رو تغییر بده نباش چون کل زندگی یعنی اتفاق این تو هستی که باید با تغییرات زندگی کنی و با تغییرات خودت رو تغییر بدی اگه اینکارو کردی مطمئن باش تازه وارد زندگی شدی و گرنه با احساس نوشتن و با احساس حرف زدن کار آدمای عاقل نیست گرچه بدون احساس بودن زشته ولی خب زندگی با این دو تا زیباست یا علی.

سلام. از شما چه پنهان تقریبا تعداد امیدهام کم شدند. هم تعدادشون کم شده و هم شکل و محتواشون.
بیشتر شاکر شدم الحمدلله. هم بر حسب وظیفه و هم از ترس اینکه مبادا همین امیدها که موندن رو از دست بدم. البته این هم به نظرم بد نیست. حس میکنم خدا مراقبمه و هشدار میده.

حمید شنبه 15 اردیبهشت 1386 ساعت 10:37 ق.ظ http://yahamid.blogfa.com

چقدر خوشم اومد از کامنت این دوستمون علی آقا(وبلاگ dustdashtan). نظر درستی نسبت به زندگی دارند که برای من هم امید بخشه.

و من چقدر خوشم اومد از دل صیمیمی شما که اینطور این دوست جدید رو دوست خودتون و بقیه دونستید. مرسی از این همه همدلی و محبت.

شهرام شنبه 15 اردیبهشت 1386 ساعت 08:52 ب.ظ http://zerzer.blogsky.com/

سلام

انتخاب زیبایی بود ...موج میرنه احساس لطیف لابلای خطوط و تصویر

سلام. حال و هوای اون لحظه ام باعث این انتخاب شد. وگرنه من که سلیقه ای ندارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد