Robert Oppenheimer

جناب اپن هایمر که لقب پر افتخار پدر مرد اتم رو یدک کشید، احتمالا مردترین مرد دنیا بوده!!!

اینو خودش گفته:

Any man whose errors take ten years to correct is quite a man

 

جای دیگه هم فرمودند:

In the material sciences these are and have been, and are most surely likely to continue to be

heroic days

اپن هایمر، هم مردترین مرد بوده و هم قهرمان قهرمانان!

 

The true scientist never loses the faculty of amusement. It is the essence of his being

چه اشکالی داره؟ مرد واقعی و قهرمان قهرمانان بودن، منافاتی با روحیه ی شاد و سرگرم شونده داشتن نداره! داره؟

 

پ. ن: جایی خوندم که بعد از بازدید از ناکازاکی و هیروشیمای نابود شده، وقتی ازش درباره ی احساس اون لحظه اش سئوال کردند، جواب داده :‌ حالم از دیروز بدتر نیست!

نظرات 6 + ارسال نظر
مولانا پنج‌شنبه 3 اسفند 1385 ساعت 11:03 ب.ظ

سلام.

وبلاگت خیلی قشنگه.

از دست این اپن هایمر و دار و دسته اش!!!

یک روزی میرسه که سر این اپن هایمر مثل اون بمبی که

در عکس دیده میشه منفجر بشه و بعد بیاد بگه:

حالم از دیروز بد تر نیست.

یه بار وقتی جان به جان آفرین تسلیم کرد سرش ظرف غذای کرمها و حشرات شد. حالا مونده فقط اون دنیا!!

ویییییییییی :(

سان دی شنبه 5 اسفند 1385 ساعت 08:05 ب.ظ

شب بخیر.

چطوری دوست من؟

چه آهنگ قشنگ و غمناکی رو برای وبلاگت انتخاب کردی!

Even these are lines of war
written while it rages, not far away, not close by
and we sit at an odd angle around a lamp-lit table
as they deck the doorways with palms
even this is a song unto God
that He may lower His gaze upon us worms and trample on us
loved and unloved ones alike
Not a truce - a gift
for this lightning-struck land

این آهنگ رو از وبلاگ یه خانم خیلی با احساس قرض گرفتم.

به نظر خودم هم قشنگ بود.
مرسی.

شهرام یکشنبه 6 اسفند 1385 ساعت 10:07 ق.ظ

سلام ...

این جواب اپن هایمر منو یاد جواب اقا انداخت ....

شاد باشی دوست خوب من ..

شما هم شاد باشی. ممنون.

بهناز یکشنبه 6 اسفند 1385 ساعت 11:37 ق.ظ

فرشته جان
۱ سالی باید اینجا باشم!!!
در ضمن ار این آقاهه هم متنفرم
اصلاْ قیافش چندشه!!!

گناهی کرد و بر گناهش اصرار هم داشت. میشه حدس زد پیشاپیش چی برای خودش فرستاد.
خدا به دور!!!

حمید یکشنبه 6 اسفند 1385 ساعت 08:48 ب.ظ http://yahamid.blogfa.com

سلام. ممنونم ولی نگران نباشید. میام. تا همین حالا داشتم از یه کاری پرینت می گرفتم. شرمنده دوستانم که اینطوری بی خبر می‌مونند. یاعلی

خدا قوت. خسته نباشید. چه کنم؟ دل نازکیه دیگه. شرمنده. زود نگران میشم.

مولانا یکشنبه 6 اسفند 1385 ساعت 11:12 ب.ظ

سلام.

امروز قونیه رو نشون دادن.آرامگاه منو .
دیدی؟
تو اخبار نشون دادن.
اگه من تو این دوره زمونه زنده بودم چقدر زجر میکشیدم.
هنوز می گویم از دیو دد ملولم و انسانم آرزوست.

اپن نه جزو انسانهاست نه جزو دیو و دد.
کدوم دیو و ددی بمب اتمی ساخته؟

اپن فقط باید بره فکری به حال سرش بکنه آخر زمون.
فقط فکری به حال سرش.


واقعا! زجر این دوره و زمانه، مولاناهای این عصر و زمانه رو می طلبه.

در ضمن جناب مولانا، جسارتا به عرض میرسونم گذشت اون زمان که از محبت خارها گل میشد. دوره، دوره ی خوار کردن محبته. خار که خوبه. خوار شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد