دد با محبت

این خبر دیروز، چند ساعتی، خبر اول سایت یاهو بوده ... یه شیر نر از زنی که چند سال قبل، از مرگ نجاتش داده و براش غذا و خونه ی امن فراهم کرده با محبت تمام تشکر میکنه. الهی بگردمممممممممممممممم   

 

ای جااااااااااااااااااااااااان من

  http://news.yahoo.com/s/ap/20070108/ap_on_sc/colombia_animal_shelter

نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 20 دی 1385 ساعت 09:42 ق.ظ

دخترکم باور نکن!
معلوم نیست دو دقیقه بعدش چه بلایی سر زن بیچاره آورده باشه...!
اینم مثل قصه‌ها و افسانه‌های عاشقانه است... فقط تا جاییش رو واسمون میگن که قشنگه! ملت هم باور می‌کنن! فکر می‌کنن تا آخرش به خوبی و خوشی با هم زندگی کردن...!

درسته. میتونه دروغ باشه. اما حتی اگه اینطور باشه، اون حیوان زبان بسته، اونچه که طبیعت و خوی خدادادی درنده خویی اش بهش حکم میکنه رو انجام داده.
این خیلی بهتر و قابل قبول تر از عمل انسان نماهایی هست که هم اراده دارند و هم وجدان و هم عقل و معنی احترام نون و نمک و نمکدون نشکوندن رو می دونند . به قول شما مثل داستانهای عشقی مسخره و سرتاپا دروغ!

اگه به اون لینک مراجعه کنید احتمالا فیلم صحنه های مربوط به این خبر موجوده.
همین اندازه چند ثانیه هم که یه حیوان طبیعتا درنده خو، بلایی سر اون خانم نیاورده جای تحسین و عشق داره!

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 دی 1385 ساعت 10:10 ق.ظ

خب... منظورم این نبود که دروغه!
اتفاقا قشنگه!
فقط خواستم شوخی کنم!

(اما شدیدا حرفای بعدیم رو تایید می‌کنم!!)

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 دی 1385 ساعت 10:15 ق.ظ

راستی... انقدر این آهنگ الان مناسب حالم ِ که دلم نمیاد صفحه‌ات رو ببندم...
شاد باشی

حمید چهارشنبه 20 دی 1385 ساعت 07:49 ب.ظ http://yahamid.blogfa.com

سلام. براتون پیغام گذاشتم، در وبلاگ پسرامیر که من چقدر این وبلاگ رو دوست دارم.
ایشاللا با دعای شما و دوستان باز هم بتونم بنویسم که خیلی دلم برای نوشتن تنگ شده. شادی قلبی و قبلی خودم رو از همین وبلاگ اعلام می‌کنم. شرمنده‌ی همه دوستان شدم که وقت نکردم خدمتشون برسم. دست علی بهمراهتون

بهناز پنج‌شنبه 21 دی 1385 ساعت 09:43 ق.ظ http://peyghamiazaab.blogfa.com/

سلام
برای من مهمترین مطلب اینه که دوستی مثل شما پیدا کردم.
همیشه در پناه خدا باشید.

کلبه دنج یکشنبه 24 دی 1385 ساعت 09:04 ق.ظ http://cozy-cottage.blogfa.com

سلام
جالب بود
---------
باز جای شکرش باقیه حضور آقا حمید رو میشه اینجا ملاحظه کرد

حمید چهارشنبه 27 دی 1385 ساعت 02:16 ب.ظ http://yahamid.blogfa.com

سلام علیکم. حالتون خوبه؟
ایمان و تقرب رو شما که بهتر می‌دونید با رفتن و نرفتن به مکه و عتبات نیست. البته بحث انجام واجبات و مستطیع شدن که برما پوشیده نیست. بنظرمن دیدگاه خیلی شرطه. این که مکه با این دید بره آدم که بلکه اونجا همراه صاحبش حج بجا بیاره یا نظیر این. نه مثل بعضی‌ها که دم به ساعت اونجایند اونهم با کدوم پول و از چه راهی خدا می‌دونه.
صحبت از قدرت کردید، باور کنید من اگه یه وقت توی خونه تندی کنم یا به دوستان با اینکه بعدش پشیمون می‌شم و عذر خواهی می‌کنم ولی اثر وضعی‌اش رو سریع می‌بینم در خودم وتنبیه می‌شم. مونده‌ام که در مورد قدرتمداران بدرفتاری که پشیمون هم نیستند چی بگم. فقط می‌تونم بگم قطعاً چوبش رو خواهند خورد بی برو و برگرد.

سلام حمید آقا.
شما علاوه بر منصف بودن، بسیار هم شجاع هستید که اگه احیانا اشتباهی کنید عذرخواهی می کنید. اونقدر هم بزرگوار هستید که به اشتباهتون و تاثیرش توجه می کنید.
سئوالم، بعد از خوندن نوشته ی شما به ذهنم رسید. چون بین خیلی از حجاج، و بصورت عام، بین عده ای از افرادی که خیلی اهل عبادت و معروف به ارادت به اولیا خدا هستند، متاسفانه صفت بسیار ناپسند تکبر رو دیدم. صفتی که توی همه ی آدمها ممکنه کم و بیش دیده بشه. فقط تاکیدم در این مورد خاص این بود که خیلی ها به خودشون غره میشن. حتی لبخند زدن و اظهار نرمی و عطوفت کردنشون هم با تکبر همراهه. اصلا تکبره که حرکتشون میده. حتی در سلامی هم که پیش دستی می کنند و به زبان میارند هم تکبر موج میزنه. انگار دارن میگن : ببین! من با همه ی ابهت و عظمتم اول سلام گفتم.
نمیدونم منظورمو کامل رسوندم یا نه؟
میخوام بگم رفتارهای عابدانه و الهی توی جانشون رسوخ نکرده و باهاشون یکی نشده. حتی موقرانه راه رفتن و محجوبانه نگاه کردنشون هم اصیل نیست.

بهناز چهارشنبه 27 دی 1385 ساعت 06:40 ب.ظ

آخه مگه میشه از فرشته ها دلخور بود!!!!
فقط دلم تنگ شده بود دیدم نیومدین پیشم اومدم عرض ادب کنم و بگم منو یادتون نره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد