راه راه

مدتیه یه راه جدید واسه آروم کردن خودم پیدا کردم. وقتی اوضاع به شکل وحشتناکی ناگوار و نگران کننده است، به خودم میگم:

آخرش چی میشه؟ آخرش می میری دیگه! (انصافا" این جمله خیلی کمک میکنه! خیلییییییی!)

حواست باشه. اگه این طرف حواست جمع باشه و بمیری بهتره از اینه که با پرونده ای زیر بغل زده بری اون طرف، که نه آخر داره و نه می میری.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
کلبه دنج شنبه 4 آذر 1385 ساعت 07:14 ق.ظ

نوشته : قوی
عکس : بسیار قوی
نظر من : ضعیف !


(این به هیچ وجه پارادوکس نیست)

کلبه دنج شنبه 4 آذر 1385 ساعت 11:10 ب.ظ

سلام.
ممنون بابت کامنت
با نظرتون کاملا موافقم. شاید، شاید که نه، حتما بهتر بود باهاش همدردی می کردم. هرچند اون لحظات شرایط خاصی حاکم بود. پیشتر خیلی باهاش همدردی کرده بودم. اون لحظه جوری شد که ناخودآگاه خواستم یه تلنگری بهش بزنم.
اما به قول شما، شاید این جوب رو نمی خواست
بعدش متوجه شدم زیاد هم بد نشده
به هر حال از توصیه و دید دقیق شما به مساله ممنون. همین که کلیشه ای عمل نکردین و با نویسنده هم صدا بشید که آره خیلی ماهی گلی خوبی که این کارو کردی !
جدی می گما، بجا حرف درستی گفتین
anyway
علت علنی نکردن پیام شما فقط به این خاطر هست که از عنوان نوشته تون <راه راه> اسم بردین و برخی دوستان نمی دونن شما می نویسین. گفتم شاید صلاح ندونین که بقیه بدونن، شما مینویسن و من خبر دارم ولی اونها خبر ندارند.
البته منظروم چند نفر هستند.
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد